از نظر آموزه های وحیانی اسلام، حقیقت محمدی(ص) در مقام عماء به عنوان مظهر نخستی است که مجرای فیض الهی به همه ما سوی الله است. این بدان معناست که همه صفاتی الهی که صفات فعلی است و ما سوی الله به آن ظهور یافته را حقیقت محمدی (ص) دارا است. بنابراین، درخواست «زیادت علم» که مراد همان علم اسمایی (بقره، آیه 31) است بی معنا خواهد بود؛ زیرا درخواستی لغو و تحصیل حاصل است.
اما از آن جایی که خداوند فرمان داده و از پیامبر(ص) خواسته تا زیادت علم را از پروردگارش که رب العالمین است بخواهد، دانسته می شود که تحصیل حاصل نیست و یک زیادتی است که باید تحقق یابد. اما این زیادت در چیست؟
به نظر می رسد که این زیادت برای افاضات جدید در مظاهر جدید اسمایی است که پیش از آن مستاثر بوده است؛ چرا که برای خداوند اسامی مستاثر بسیاری است که هنوز ظهور و بروز نیافته است و درخواست زیادت علم یعنی علم اسمایی به معنای درخواست مظهریت در اسمای دیگری است که می تواند ظهور کند و شانی دیگر از شئونات الهی را به نمایش و فعلی از صفات الهی را بروز و ظهور دهد. درخواست پیامبر(ص) به زیادت علم، به معنای درخواست صفات و اسمایی است که با ظهور آن، حقایق دیگری در هستی پدید می آید و عوالم جدیدی شکل می گیرد؛ زیرا این حقایق و عوالم از مجرای فیض یعنی پیامبر(ص) باید تحقق یابد و تا پیامبر(ص) مظهر این اسم و صفت نشود، آن اسم و صفت در عوالم ظهور و بروزی نخواهد داشت. فرمان به درخواست، یک فرمان تشریعی نیست، بلکه حقیقت آن فرمان تکوینی است و پیامبر(ص) به این کار اقدام کرده و می کند؛ زیرا به عنوان صادر نخست باید این مسئولیت را به عهده گیرد و انجام دهد. مقامی که در تفسیر و تحلیل ابلیس، از آن به مقام علیین یاد شده است.(ص، آیه 75) این فرمان شباهتی به فرمان خداوند برای حضرت آدم(ع) به عنوان خلیفه الله است. در حقیقت این فرمان، نوعی جعل در تکوین است مانند همه جعلناهایی است که در قرآن برای حقایق تکوینی بیان شده است.